به نام خدا
سلام؛
دیدی یه وقتایی آدم به یمین و یسار میزنه یه کاری رو انجام نده؟
تا میای بری سمتش، میگی اول این کارو بکنم. باز میای بری، یادت میفته به فلانی تلفن بزنی. باز میای بری، اذان میشه. باز میای بری ... خلاصه هی نمیری!
این روزا دچار یه چالش جدی شدم که هی میخواد باورم شه نمیتونم. یه کتابی هم دستمه که باید بخونمش ولی میدونم بخونم دیگه جدی جدی باورم میشه نمیتونم و نمیشه! واسه همین هی نمیخونمش!
الان دقیقا تو نقطهای ایستادم که نه راه پیش دارم، نه راه پس.
گاهی آدم بیچاره میشه دیگه.
کیه که تا حالا زهر بیچارگی رو نچشیده باشه؟
هروقت بیچاره شدی، بدون که فقط و فقط یه راه داری.
توسّل،
و دیگر هیچ!
آدمی که دستگیر داره،
آدمی که دستگیرش قدرت مطلقه،
نمیشه و نمیتونم تو کارش راه نداره.
تُو پای به راه دَرنِه و هیچ مَپُرس
خُود راه بِگویَدَت که چون بایَد رَفت
.....................
پ.ن.
که جُز تُو نَه کَسی رو دارم، نَه با کَسی کارَم هَست.
بازدید امروز: 179
بازدید دیروز: 100
کل بازدیدها: 583823